قدس آنلاین- شکنجه ها کار خودش را کرده و حال «طالع باقرزاده» رو به وخامت گذاشته است. خبر را، دیروز، وکیلش، اعلام کرد و افزود: «با وجود اینکه برای دیدار با موکلم، به مسئولان زندان درخواست رسمی داده ام اما هنوز اجازه ملاقات صادر نشده است». البته این بار اول نیست که خبر شکنجه «طالع باقرزاده» از زندان به بیرون درز می کند اما وخامت حالش را برای بار اول است که می شنویم.
باقراُف
در جمهوری آذربایجان حاجی «باقراف» نامیده می شود. مبارزی که حالا به نماد اسلامگرایی و دفاع از ارزشها در این کشور تبدیل شده است، در واقع یک روحانی مبارز است. پس اجازه بدهید از اینجای مطلب به بعد «حجت الاسلام» خطابش کنیم. حجت الاسلام «باقرزاده» اگرچه پدر و مادرش اهل شهر «اسماعیللی» آذربایجان هستند اما خودش زاده شهر «باکو» است و این روزها که در زندان انفرادی روزگار می گذراند، باید نزدیک به ۳۳ سال سن داشته باشد.
دوران طلبگی
طلبگی را نه از نوجوانی بلکه پس از پایان تحصیلات دانشگاهی آغاز کرد. ابتدا در مدرسه «نسیمی» باکو و پس از آن در دانشگاه «مدیریت اقتصادی» خواند. ۱۲ سال پیش وقتی دانشگاهش را تمام کرد به فکر تحصیل علوم دینی افتاد و با همین هدف سال ۱۳۸۴ به «قم» آمد و ۵ سال ماندگار شد. پس از آن نوبت به «نجف» رسید. در این شهر اما فرصت پیدا نکرد تحصیلاتش را ادامه دهد. از آذربایجان خبر رسید که حکومت حجاب را در مدارس دخترانه ممنوع اعلام کرده است. مبارزه مخفیانه اسلامگرایان در آذربایجان به مراحل حساسی رسیده بود و برای همین «طالع» درس را رها کرد و به کشورش بازگشت.
علیه ممنوعیت حجاب
سال ۲۰۱۱، دومین کشور شیعی جهان شاهد جنبش مردم علیه حکومت و در اعتراض به طرح ممنوعیت حجاب در مدارس بود. ۷۰ درصد جمعیت جمهوری آذربایجان را شیعیان و ۳۰ درصد دیگر را اهل سنت تشکیل می دهند و قابل پیش بینی بود در کشوری با ترکیب جمعیتی ۱۰۰ درصد مسلمان، برخی اقدام های ضد اسلامی دولت با مخالفت مردم رو به رو شود. در همین سال و در گردهمایی اعتراض آمیز مردم مقابل وزارت آموزش و پرورش، حجت الاسلام «طالع» برای نخستین بار دستگیر و مدت ۱۸ ماه زندانی شد.
حالا محکم تر شده ایم
پیش از دستگیری برای تبلیغ و نشر معارف اسلامی، شهر به شهر رفته بود و در آذربایجان به چهره ای شناخته شده تبدیل شده بود. چه در زندان و چه پس از آزادی، آنچنان که حکومت خواسته بود، آرام و قرار نگرفت. مبارزه اسلامگرایان با دولت، علنی شده و شدت گرفته بود. برای همین سفرها و سخنرانی های «طالع» هم انگار افزایش یافت. معتقد بود اسلام بدون مقاومت، مانند بدن بدون روح است. در نخستین سخنرانی پس از آزادی اش گفت : «ما مبارزه و جنگ با ظالم را وظیفه خود می دانیم. ما همان انسان های پیش از زندان رفتن هستیم با این تفاوت که عقایدمان محکم تر شده است. ما همه این حبس ها را محکوم می کنیم و آزادی همه محبوسین را خواستاریم… ما نه از مرگ می ترسیم و نه از این حبس ها».
مواد مخدر!
زندگی اش شده بود تدریس، تبلیغ و مبارزه. حکومت اما سخنرانی هایش را تاب نیاورد و این بار در یک حمله از پیش برنامه ریزی شده او را به بهانه نگهداری مواد مخدر دستگیر کرد! دادگاه رأی به ۲۸ ماه زندان داد. در دوران اسارت خبر شکنجه شدنش به بیرون رسید تا آبروی دادگاه فرمایشی بیشتر از پیش بریزد. مردم می پرسیدند مگر متهمان حمل و نگهداری مواد مخدر را هم شکنجه می کنند؟ ۲۴ ماه بعد وقتی زمان آزادی اش نزدیک شد، به دلیل ضرباتی که به گردن و نخاعش وارد شده بود دیگر قادر به حرکت دادن دست راستش نبود. مردم از زمان آزادی اش خبر داشتند و قرار بود در روز مقرر از او استقبال و تجلیل کنند. دولت از شکل گیری راهپیمایی و برگزاری مراسم وحشت کرد و او را بی خبر در نیمه شب از زندان آزاد کرد.
چرا مبارزه ... چرا شکنجه؟
اگر خیلی اهل دنبال کردن اخبار سیاسی نیستید و چیزی از گرایش حکومت ها و دولتها در کشورهای مختلف نمی دانید، لابد تا اینجای مطلب چند بار از خودتان پرسیده اید دلیل این همه مبارزه با حکومت، سخنرانی، شکنجه شدن و ... در کشوری که ۱۰۰ درصد جمعیت آن مسلمان هستند چیست؟ چرا «طالع» پس از آزادی هر بار سخنرانی یا مصاحبه ای با روزنامه ها می کرد، احضار و بازجویی می شد؟ بازجویی هایی که بازجویانش تنها به «سین جیم» بسنده نمی کردند. کتک زدن هم جزو برنامه هایشان بود و البته اخطار و تهدید به دستگیری دوباره و حبس های طولانی تر.
پای وهابی ها هم در میان است
می شود خیلی ساده و در یک نگاه کلی، رد ماجرا و سرنخ ها را گرفت و به ماجرای نفوذ و قدرت صهیونیستها در جمهوری آذربایجان رسید. اینها را مردم این کشور خوب می دانستند. «طالع» اما پشت پرده ناآرامی سیاسی در این کشور، ممنوعیت حجاب و ... را با جزییات بیشتر در سخنرانی ها و مصاحبه هایش بیان می کرد. پیش از دستگیری سوم در گفت و گو با یکی از خبرگزاری ها گفته بود: «وزیر امنیت ملی از رورت مقابله با داعش حرف می زند، این یعنی در کشور ما خطر وهابیت وجود دارد و مسبب آن نیز حاکمیت کنونی است ... درها را بروی وهابیها باز کرده و امکان توسعه برایشان فراهم کردند... نتیجه این شد که حالا وهابیت مثل ویروس در حال پخش شدن است ... می گویند با وهابیت مبارزه می کنیم اما پشت پرده حمایتشان می کنند... در کشور ما سرمایه داران بزرگ پشت سر وهابی ها هستند... سیاست سرکوب علیه دین از سال ۱۹۹۹ شروع شده است...همه کتب دینی مورد سانسور قرار می گیرند... ما در این مبارزه، عقب نشینی نخواهیم کرد».
فردای روشن
«حاج طالع» در باره وهابی ها درست می گفت. از دوسال پیش سرکوب ها علیه شیعیان آذربایجان شدت گرفت. تا جایی که به ماجرای تخریب مسجد شیعیان و سرانجام سرکوب خونین آنها در روستای «نارداران» و چند منطقه دیگر شد. مردم در حمله پلیش ۴ کشته داده بودند و خبرهای رسیده می گفت برخی عناصر وهابی در میان مردم معترض حضور داشته اند تا با کشتن پلیس ها زمینه را برای دستگیری ها و کشتار مردم فراهم کنند. «طالع باقرزاده» از جمله دستگیر شدگان پس از ماجرای «نارداران» است. شکنجه های وحشیانه و وخامت حالش در روزهای اخیر نیز نتیجه مقاومت و مبارزه چند ساله اش. او و همفکرانش مدتهاست دست صهیونیستها و وهابیت را در کشورشان خوانده و رو کرده اند. باید به انتظار نشست تا بزودی روشنگری هایشان در گوشه و کنار دومین کشور شیعی جهان به ثمر بنشیند.
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
نظر شما